پروفسور لگنهاوزن

 

 

پروفسور محمد لگنهاوزن،در سال 1953 میلادی در خانواده ای کاتولیک در آمریکا به دنیا آمد.وی از همان ابتدای تحصیلش در مدرسه، سوالات و شبهاتی در مورد مسیحیت داشت، و در دوران دبیرستان به این نتیجه رسید که مسیح خدا نیست و تثلیث را نمی توانست آنطور که تعلیم دادند قبول کند، ولی هنوز خود را مسیحی می دانست تا اینکه در دانشگاهی در ایالت نیویورک مشغول به تحصیل شد، در آنجا بود که علاقه خود را نسبت به مسیحیت از دست داد و بی دین شد. او برای فوق لیسانس در دانشگاه لاس در تگزاس پذیرفته شد و در آنجا بود که با تعدادی دانشجوی مسلمان آشنا شد.

 

او علت مسلمانیش را اینگونه بیان می کند که : 

 

من در دوران تدریس در دانشگاه تگزاس با یک دانشجویی ایرانی به نام اکبر نوجه دهی آشنا شدم. او درس «مقدمه ای به فلسفه» را با من می خواند.
   

با اکبر درباره اعتقاداتش بحث می کردیم، دانشجوی خوبی بود و خیلی صادقانه حرف می زد و اعتقادات جدی داشت و هیچ شکی درباره اعتقاداتش نداشت.  

 

از زمان آشنا شدن با اکبر تقریبا سه سال طول کشید تا مسلمان شدم، البته در آن زمان به مساجد می رفتم و با مسلمانان صحبت می کردم و به تدریج جذابیت های اسلام را بیشتر درک می کردم هدف من فقط کار علمی درباره اسلام بود و کنجکاو بودم که مسلمانان چطور فکر می کنند، ولی به طور ناخواسته هر چه بیشتر تحقیق می کردم بیشتر به اسلام علاقه مند می شدم، نماز خواندن را یاد گرفته بودم و بعضی وقت ها نماز می خواندم مخصوصا نماز جماعت را زیاد دوست داشتم، ولی هنوز شهادتین را نگفته بودم تا یک روزی بعد از نماز جمعه در پارکینگ مسجد چند تا مسلمانان سیاهپوست آمریکایی پیش من آمدند و گفتند؛ می خواهند با من آشنا شوند و از نحوه آشنایی من با اسلام پرسیدند و...  

 

من پیش آنها شهادتین گفتم و به طور رسمی مسلمان شدم و گریه کردم. آنها خیلی خوشحال شدند و همان روز اول به من پیشنهاد دادند که پیش نماز آنها شوم و قرار شد با همدیگر بیشتر همکاری داشته باشیم، بعد از آن با همکاری آنها انجمن مسلمانان در دانشگاه تگزاس جنوبی تأسیس کردیم. البته گروهی که در آنجا داشتیم اکثرا سنی بودند، ولی من از اول هیچ شکی نداشتم که شیعه شوم یا سنی؟ چرا که نهج البلاغه را خوانده بودم و می خواستم یا اسلام تشییع را قبول کنم یا بی دین بمانم.  

 

او در سال گذشته به عنوان یک آمریکایی در ایران به عنوان یک چهره ماندگار انتخاب شد و در مورد مهمترین عامل موفقیت خود می گوید : 

 

لطف خدا ، آنچه که من از گذشته زندگی خودم می بینم اعمال نادرست و خرابکاری است، ولی لطف خداست که راه را برای بنده باز کرد. 
 

یکی از چیزهایی که از بچگی دنبال آن بودم کشف حقیقت است، پدرم همیشه اصرار می کرد باید خودمان فکر کنیم و خودمان حقیقت را پیدا کنیم، این مهمترین مساله زندگی من است و همیشه به آن فکر می کنم.  

 

پ.ن: یکی از افتخارات ما مسلمانان شیعه حضور پروفسور لگنهاوزن در ایران است، امیدواریم خداوند روزبه روز بر توفیقات خدمت ایشان به بشریت بیفزاید.


نظرات 3 + ارسال نظر
حدیث و اشارات شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:36 ق.ظ http://hadisenoor14.blogfa.com

با سلام و ارادت به روزیم با نکته های قرآنی
برای اینکه جوانان بتوانند در عذصه های دینی فعالیت بکنند نیاز به حمایت معنوی دارند
هر هفته با یکی از قرائت های قرانی به روزیم اینبار دستگاه نهاوند استادطاروطی
منتظریم

محمد شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:59 ب.ظ

سلام واقعا خدا اینا رو خیلی دوست داره که به مسیر سعادت میرسونه واقعا خوش به حالشون

سلام و ممنون از حضور شما، بله واقعا همینطور است، خوشا به سعادتشان...

tasviri یکشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 11:28 ق.ظ http://abbastassviri.blogsky.com

خدایا به جای اینکه بگویم دست ما را بگیر

می گویم دست ما را رها نکن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد