دیانا (معصومه) بیتی

 


دیانا بیتی سال ها پیش در خانواده ای مسیحی، اما نه چندان مذهبی در کلورادوی آمریکا به دنیا آمد. او مدتی بعد از اینکه مسلمان شد، تمام تجربیاتش از مسیری که به سمت اسلام پیموده است تا مختصری از پیشینه ی زندگی شخصی و کمی مطالعه در مورد مقایسه ادیان و تفسیر درباره ی موضوعات مختلف که برایش به عنوان یک زن تازه مسلمان آمریکایی جالب بود، در غالب کتابی در اختیار علاقمندان قرار داده است.



دیانا در ابتدا به عنوان کودکی که در آمریکا بزرگ شده بود، اطلاعاتش در مورد اسلام بسیار ناچیز بود و تنها آموخته هایش از میان کتاب های تاریخ مدرسه بود. همواره  برای او نوع عبادت و پوشش مسلمانان عجیب بود و از طریق رسانه ها دریافته بود که مسلمانان انسانهایی عقب افتاده، بی سواد و بی رحم هستند که توسط حاکمانی ستمگر رهبری می شوند.



والدینش با اینکه زیاد به کلیسا نمی رفتند، ولی او را از همان زمان کودکی به مدارس مذهبی وابسطه به کلیسا فرستادند تا به طور مقدماتی با دین آشنا شود. دیانا بعدها به عضویت انجمن ورزشکاران مسیحی در آمد و در آنجا به طور منظم به مطالعه دقیق انجیل پرداخت. چندی بعد او شدیدا جذب این گروه شد، آنها کریسمس و ولادت ها را جشن نمی گرفتند چون در انجیل نیامده بود، گوشت خوک نمی خوردند، شنبه را روز سبت قرار داده بودند. اما بعدها تغییر عقیده داد و متوجه شد که آنها گروهی تندرو و افراطی هستند و دیگر در جلسات آنها شرکت نکرد.



بعد از آن، او به شخصه به مطالعه انجیل پرداخت و متوجه شد بعضی از نسخه های انجیل آیاتی دارد که دیگر نسخه ها ندارند و به این نتیجه رسید که انجیل معتبر و اصلی وجود ندارد و معتقد بود که حتی یک خواننده ی بی دقت نیز به راحتی این مسئله را تشخیص می دهد. او تا اینجای مطالعه اش به این نتیجه رسیده بود که مسیحیت ناقص است، اما هنوز اطمینان حاصل نکرده بود که اسلام عاری از نقص است. او سپس با همان دقتی که انجیل را خوانده بود شروع به مطالعه در مورد قرآن کرد.



دیانا با مطالعه قرآن به این اعتقاد رسید که اثبات خدا از راه نشانه های آفریده های او امکان پذیر است و این جهان بر خلاف آنچه تاکنون از افراد بسیاری شنیده بود، خود به  خود و به صورت تصادفی بوجود نیامده است. در همین زمان بود که دریافت معیار درست و نادرست در اسلام است و تنها دو راه وجود دارد، یا اینکه مسلمان شود یا به آنچه اعتقاد نداشت عمل کند و سرانجام راه اول را انتخاب کرد و درسال 1994 مسلمان شد.



زمانی که اسلام آورد می دانست که هنوز اطلاعات بسیار کمی در مورد اسلام دارد و متوجه بود که پذیرش این واقعیت برای پدر و مادرش بسیار سخت خواهد بود. اتفاقا همین اتفاق نیز افتاد. هنگامی که تصمیم گرفت حجاب بگذارد، به عنوان خائن نسبت به خانواده و یک عرب گرا که به فرهنگ خود پشت کرده خوانده شد و عکس العمل والدینش نسبت به مسلمان شدنش این طور  بود که می گفتند انگار به صورت ما سیلی زده ای و مادرش یک هفته ی تمام بی وقفه گریه کرد.



دیانا نماز خواندن را از یکی دوستان مسلمانش در دانشگاه یاد گرفت. به عقیده او مسلمانانی که برخورد مناسبی با غیر مسلمانان دارند و با آن ها با مهربانی رفتار می کنند، به رواج دین یاری می رسانند و از سوی دیگر مسلمانانی که از غیر مسلمانان دوری می کنند و رفتار نامناسبی با آن ها دارند، به نشر باورهای غلط راجع به اسلام دامن می زنند.



هم اکنون در کلورادو، تنها یک مرکز اسلامی وجود دارد که توسط اهل تسنن اداره می شود و دیانا در شعاع پنجاه مایلی اطراف تنها کسی است که مصرانه در پیروی از راه اهل بیت تلاش می کند. دیانا بیتی پس از مسلمان شدنش نامش را به معصومه تغییر داد هم اکنون به عنوان دبیر ریاضی و آمار در دبیرستانی در کلورادو مشغول تدریس است او در سال 1999 به حج مشرف شد. سالها پیش داستان مسلمان شدن او توسط شبکه جهانی اسلام منتشر یافت و نسخه الکترونیکی آن جهت دانلود علاقمندان در اینترنت قابل دسترسی است.


پ.ن: تشرف معصومه عزیز به دین مبین اسلام را تبریک گفته و از خداوند متعال برای او توفیقات روزافزون مسألت داریم...

سدریک ریب روت



سدریک ریب روت، کشیش فرانسوی، دارای مدرک دکترای ارتدوکس، 7 سال پیش مسلمان شد و نام خود را به احمد علی تغییر داد، ابتدا مدتی به تسنن روی آورد ولی کمی بعد از مطالعات بیشتر به تشیع مشرف شد. وی همچنین هنرمندی است که در عرصه موسیقی، نواختن پیانو تبحر دارد. او به ادبیات و شعر نیز علاقمند است و تاکنون چندین کتاب در این زمینه تألیف و منتشر کرده است.



اندکی در مورد علت مسلمان شدنش می گوید:



من در یک مرکز مطالعات مسیحیت کار می‌کردم و به اقتضای حرفه‌ام باید کتب مقدس دیگر ادیان را نیز مطالعه می‌نمودم، وقتی از میان کتاب‌های مقدس دینی ترجمه قرآن را خواندم، فکر کردم شاید ترجمه فرانسوی آن، به خوبی حق مطلب را ادا نکرده است و این اولین فرصت بود برای آشنایی با اسلام که بعدها من را به تحقیق بیشتر راجع به این دین سوق داد که سرانجام باعث تشرف به آن شد.



با اینکه من یک راهب بودم و متون دینی می‌خواندم، ولی با این حال هرگز موفق نشده بودم احساس عمیق و انقلابی درونی را که داشتم با خواندن کتب مقدس دیگر ادیان ارضا کنم، درحالی‌که حتی نگاه کردن به متن عربی قرآن و خواندن آن، در من انقلابی درونی و انگیزشی عمیق ایجاد می‌کند؛ انگیزشی که سبب شد، من به مطالعه بیشتر این دین بپردازم و با علمای مسلمان عربی از کشورهای مختلف صحبت کنم تا سرانجام این دین را برگزینم.



یکی از عوامل دیگری که سبب گرایش من به اسلام شد و اولین جرقه را در من ایجاد کرد، یک دوست اردنی بود که در متون«ابن عربی» تخصص داشت و مرا به مطالعه آن تشویق کرد. محتوای کتاب«محی‌الدین ابن‌عربی»به‌خصوص در بخش عرفان، منبع غنی عرفانی و معنوی برای من جذب من به اسلام بود. تحقیق و مطالعه بیشتر در این زمینه، مرا به جایگاهی رساند که اکنون از یک آرامش روحانی و معنوی وصف‌ناپذیری که سال‌ها در پی آن بودم، برخوردارم. امروز شاهد هستیم افراد زیادی از همین دیار به اسلام روی می‌آورند.



طی دو قرن اخیر به دلیل رفتار برخی مسلمانان تصویری که از اسلام در فرانسه وجود داشته، عمدتاً تصویری خشونت‌بار و ناخوشایند بوده است، اما ما شاهد هستیم که در میان غیرمسلمانان فرانسوی گرایشی رو به افزایش نسبت به کشف حقایق ناب اسلام، جدا از آنچه ممکن است برخی پیروان این دین انجام دهند، ایجاد شده است. در کنار این رسانه‌های غربی هم با سیاه‌نمایی و منفی‌بافی تصویری مملو از خشونت، قتل، غارت و تروریسم از اسلام به مردم غرب ارائه می‌دهند، این امر سبب شده است تا کنجکاوی‌ها نسبت به اسلام بیشتر شود و در نتیجه بسیاری از فرانسوی‌ها کم‌کم با پی‌بردن به عدم صداقت رسانه‌ها، تمایل پیدا کنند حقیقت این دین را بیابند.



پیش از آنکه من اسلام بیاورم، در کنار فعالیت‌های دینی‌ام، در عرصه هنر و موسیقی هم کار می‌کردم ولی تنها به عنوان یک هنر به آن می‌نگریستم که هیچ ارتباطی با اعتقادات مذهبی‌ام نداشت، اما اکنون که مسلمان شده‌ام، موسیقی که می‌نوازم و هنری که دارم، مفهوم خیلی عمیق‌تر و کلی‌تری پیدا کرده است، به نوعی از صرف تفریح بودن خارج شده، این به‌خاطر تأثیرپذیری من به آیات قرآن و اسلام می‌باشد.



من اسلام آوردنم را از ابتدا بی‌گدار اعلام نمی‌کردم، وقتی در جمع خانواده و دوستان یا در مهمانی‌ها بودیم و خوراک‌هایی که در اسلام حرام است را به من تعارف می‌کردند، چون مسلمان بودم نمی‌خوردم و از مصرف آنها اجتناب می‌کردم، پدرم و دوستانم با شوخی می‌گفتند چرا نمی‌خوری مگر مسلمانی که نمی‌خوری؟ و من در کمال آرامش به آنها پاسخ می‌دادم، بله مسلمانم. در واقع من دین خود را به آنها هیچ‌گاه تحمیل نمی‌کردم و اجازه دادم اطرافیانم خودشان آرام آرام این قضیه را بپذیرند.



از علت شیعه شدنش می گوید:



مذهب شیعه دو برتری چشمگیر نسبت به مکتب اهل سنت دارد، یکی شخص حضرت علی (ع) با ویژگی‌های شخصیتی والایی که داشتند و اینکه نوری بودند از ناحیه رسول خدا(ص) و دوم احادیث معتبر، مستند و پرمفهوم که در مکتب شیعه موجود است، این مکتب را غنی‌تر و پربارتر نموده است، این دو اصل مهم باعث گرایش من از تسنن به سمت تشیع شدند. اعتقاد دارم مذهب شیعه بوده است که توانسته علوم اسلامی را در تمام دنیا منتشر کند و اغلب دانشمندان بزرگ اسلامی، شیعه بوده‌اند. احساس می‌کنم آثار علمای تشیع به نسبت تسنن بسیار غنی‌تر است.



با اینکه فرانسه کشوری است که اکثریت مردم مسیحی هستند و جمعیت مسلمانان به‌خصوص شیعیان در فرانسه زیاد نیست، اما مردم به اسلام گرایش دارند. عده‌ای هستند که مراسم باشکوه عاشورای امام حسین(ع) را در این کشور برگزار می‌کنند، این مراسم مرا به شدت متأثر می‌کند. من معتقدم ما به عنوان مسلمان در سراسر دنیا باید مقدمات ظهور حضرت امام زمان (عج) را فراهم و خود را مهیای آمدن ایشان کنیم.



پ.ن: این اتفاق زیبا یعنی مسلمان و شیعه شدن یک کشیش را ارج می نهیم و به ایشان تبریک و تهنیت می گوییم و آرزو می کنیم مسیحیان بسیاری بدست آقای احمد علی مسلمان و شیعه شوند...

 


 

کریستین زهرا گیوم



کریستین گیوم،مسیحی تازه مسلمان شده، استاد دانشگاه، متولد فرانسه، مدد کار اجتماعی و فیلم ساز است که چندی پبش به همراه گروهی عازم منطقه والفجر هشت شلمچه شد و همراه با روایت راوی از وقایع جنگ می گریست.


اندکی در مورد مسلمان شدنش:


او در مورد علت مسلمان شدنش می گوید که به دنبال حقیقت بوده و به اسلام رسیده است و زمینه اسلام آوردنش را آشنایی با چند مسلمان در دانشگاه می داند. او ایران را دوست دارد و معتقد است که در ایران ایمان هست ولی در فرانسه نیست. بعد از اسلام آوردنش نامش را به زهرا تغییر می دهد و هم اکنون با عنوان کریستین زهرا گیوم شناخته شده است.


پ.ن: تشرف زهرای عزیز به اسلام را به او تبریک گفته و برایش از خداوند متعال طلب توفیق و سعادت می کنیم...

حامد الگار


حامد الگار در سال 1940 در یکی از روستاهای کوچک انگلستان در خانواده مسیحی به دنیا آمد. وی دبیرستان را در لندن تمام کرد و سپس در دانشگاه کمبریج به مدت سه سال در رشته زبان شناسی فارسی و عربی تحصیل کرد و با ادبیات اسلامی و قرآن کریم آشنا شد.


اندکی در مورد مسلمان شدن وی:


حامد الگار در سال سوم تحصیل در دانشگاه کمبریج، مسلمان شد و در سال 1959 برای اولین بار به خاورمیانه و جهان اسلام سفر کرد. وی پس از آنکه از دانشگاه کمبریج فارغ التحصیل شد در سال 1961 برای تحصیل در مقطع دکترای دانشگاه تهران ثبت نام کرد که با وقایع انقلاب در آن سالها همزمان شد و بنابراین در سال 1962 از ایران به انگلستان بازگشت.


حامد الگار استاد مطالعات اسلامی و زبان فارسی دپارتمان خاورمیانه دانشگاه کالیفرنیای آمریکا در بخش «مجموعه آثار» منتشره در زمینه انقلاب اسلامی به عنوان یکی از برگزیدگان بخش بین الملل دومین جشنواره بین المللی فارابی، موفق به کسب رتبه برتر گردید. الگار که به بیش از ده زبان زنده دنیا از جمله زبان فارسی، تسلط کامل دارد. در سال ۱۹۶۲ از دانشگاه تهران در رشته زبان فارسی فارغ التحصیل شده است و دکترای مطالعات اسلامی خود را از دانشگاه کمبریج در سال ۱۹۶۵ دریافت کرده است.

روزی مرحوم آیت‌الله موسوی لاری در جمع خصوص چگونگی شیعه شدن پرفسور الگار می‌گوید: «مجموعه چهار جلدی اعتقادات از توحید، عدل، نبوت و امامت و معاد تألیف کرده‌ام که این کتاب در آمریکا به انگلیسی چاپ و منتشر شده است که این کتاب را «دکترحامد الگار» ترجمه کرده است؛ ترجمه الگار نیز خود داستان جالبی دارد، من این کتاب را به صورت سلسله مقالات در مجله سروش چاپ و منتشر کرده بودم»

تاثیرات مقالات و نوشته‌های آیت‌الله موسوی لاری بر روی پرفسور حامد الگار به گونه‌ای بود که وی در نامه‌ای به آیت‌الله می‌نویسد: «مژده دهم من چند بار ترجمه خود را خواندم و هر بار که آن را خواندم، به مذهب شیعه نزدیک‌تر شدم و از ماه رمضان تغییر مذهب داده و شیعه شده‌ام».

تاثیرات شیعه شدن حامد الگار بگونه‌ای بود که عده‌ای از دانشجویان و استادان دانشگاه نیز شیعه شدند و این شیعه شدن تا حدی بود پرفسور الگار سپس در نامه ای به آیت‌الله موسوی لاری نوشت : «هفته‌ای نمی‌گذرد جز این که از ایالات متحده آمریکا به من خبر می‌دهند عده‌ای از روشنفکران با مطالعه کتاب به مذهب تشیع علاقه‌مند شده و بدان ‌گرویده اند».


پ.ن: تشرف حامد الگار را به دین مبین اسلام و مذهب شیعه تبریک و تهنیت عرض می کنیم و برای او از خداوند متعال توفیقات روز افزون طلب می کنیم...


جیمی



جیمی مانکن آمریکایی است که چندین ماه پیش به اسلام روی آورده است.او پیش از تشرف به عنوان یک مانکن در مزون لباسی مشغول به کار بوده و به گفته خود او برای حفظ ظاهرش مجبور به مصرف مواد مخدر شده که به مدت پنج سال به آن اعتیاد شدید داشته است.


اندکی در مورد علت مسلمان شدن او:


جیمی دلیل اصلی مسلمان شدنش را احترام اسلام به زنان عنوان کرد و گفت: «من در یک خانواده مسیحی به دنیا آمدم؛ ولی هیچ وقت جوابی برای سؤالاتم درباره خداوند پیدا نکردم و تا سن 31 سالگی نتوانستم خدا را احساس کنم. دلیل این که به دین اسلام جذب شدم، همسر ایرانی ام بود. تحقیقات بسیاری درباره دین اسلام انجام دادم. در اخبار خشونت ها و ظلم و ستمی که به مسلمانان می شد را می دیدم و می خواستم دلیل اینکه مردم، از مسلمانان بیزارند را بدانم. بنابراین تصمیم گرفتم تا اسلام را بهتر بشناسم و بدانم که چطور دینی است! هر چه بیشتر درباره اسلام تحقیق می کردم، بیشتر به آن علاقه مند می شدم و دلیل اصلی این علاقه، احترامی بود که اسلام برای زنان قائل می شد.»


هرگز تصور نمی کردم که روزی مسلمان شوم، اکنون متوجه می شوم که تصویر ذهنی بسیار بدی که از مسلمانان داشتم کاملاً اشتباه بود؛ و علت این طرز تفکرم رسانه ها بودند. چون آن زمان هر آنچه که رسانه ها می گفتند را باور می کردم. هرگز تصور نمی کردم که من نیز جزیی از جامعه مسلمانان شوم؛ اما اکنون به مسلمان بودن خود افتخار می کنم و از این بابت بسیار خوشحالم.

جیمی که پس از تشرف به دین اسلام از حجاب اسلامی نیز در خارج از منزل استفاده می کند، معتقد است اسلام برای او نه تنها مانعی برای انجام فعالیتهای اجتماعی اش نیست بلکه او همچون سابق به کارهای مورد علاقه اش چون ساز زدن و ورزشهایی چون اسنوبورد و اسکی روی آب ادامه می دهد.


قبل از این که مسلمان شوم، رویای هالیوود را در سر داشتم؛ اما وقتی شهادتین را گفتم تمام این رویاها برایم رنگ باخت. من در آن زمان مشروب می خوردم، مواد مصرف می کردم؛ اما حالا اصلاً نمی خواهم که هیچ کدام از آن کارها را انجام دهم. از این که مسلمانم در قلبم احساس آرامش می کنم. قبل از این که مسلمان شوم هیچ هدفی در زندگی ام نداشتم. زنده بودن و ادامه زندگی برایم هیچ معنا و مفهومی نداشت. اما اسلام به من حس آرامش و امنیت داد و به زندگی ام رنگ و بوی تازه ای بخشید.


پ.ن: به جیمی عزیز به خاطر این حسن انتخاب تبریک گفته و برای او نیز همانند بقیه ی تازه مسلمانان آرزوی سعادت و موفقیت می کنیم...